15 اسفند تولد همسری
امسال به خاطر پایان نامه خیلی چیزا اون جور که میخواستم پیش نرفت.یکیش تولد همسری بود و از این بابت خیلی ناراحت بودم. اما روز تولدش مامان جونم زنگ زد گفت ناهار بیاین اینجا و وقتی رفتیم دیدیم مامان گلی واسه حمیدجون کیک درست کرده و یه تولد کوچولو گرفتیم البته فهیمه و شوهرش رفته بودن بیرون شهر و خودمون 4 تا تولد گرفتیم
منم اومدم روش بنویسم حمیدجان تولدت مبارک که وسط کار دیدم جا نمیشه!
کادوی من لباس تن همسری بود و کادوی مامان و بابایی 100 هزارتومان نقدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی