مشهد
دوشنبه صبح 23 دی با حمید رفتیم مشهد.برای چی !؟؟؟
1.برای پایان نامم با استاد راهنمام جلسه داشتم ساعت 2
2.دیدن دوست خوبم سمیه و دختر نازش زینب
3.گرفتن ترانس یخچال که داده بودیم واسه تعمیر!
4.دیدن خانواده همسری
این همه کار رو باید تو نصف روز انجام میدادیم!
البته دلم میخواست حرمم بریم ولی خب من خیلی کم سعادتم و هر دفعه نمیشه.
اینو بگم که هر دفعه خونه سمیه بر حسب اتفاق با یک کیف میرم و زینبم منو از روی کیفم میشناسه .
چون یه بار از تو کیفم لوازم ارایشمو در اوردم تا بازی کنه و البته سمیه جونم توی وبلاگش عکساشو گذاشته،(در پست گشت و گذار با خاله افسانه)
حالا هردفعه که کیفمو میبینه میخواد ببینه توش چیه!
اولش یه کم به من نگاه میکنه یه کم به کیفم بعد که میبینه من تحویل نمیگیرم و گرم صحبت با سمیه ام تصمیم میگیره و خودش دست به کار میشه!
خیلی بامزه میشینه پای کیفمو و سعی میکنه زیپشو باز کنه و همینجوری با لبخند به من نگاه میکنه.
خلاصه اون کم نمیاره و من کم میارم و رحمم میاد وکیف لوازم ارایشمو میذارم جلوش و زینب جونم یکی یکی ....بله!
توی کیفم یک گیره سر پاپیون داشتم زدم به موهاشو واین چندتا عکسو ازش گرفتم البته کیفیت دوربین گوشیم پایینه ولی به قول معروف کاچی به از هیچی!
قبل برگشتن رفتیم بازار و دو تا روسری سه گوش بافت شکل هم خریدم .خیلی دوسشون دارم.گفتم خواهری یکیشو برداره و اونم کالباسیشو انتخاب کرد و کرمشو خودم برداشتم.